مغز ما چگونه می اندیشد؟ - وبلاگ سیما

به گزارش وبلاگ سیما، مغز انسان به اسم یکی از مهمترین اعضای بدنش، دارای قدرت اندیشیدن و تفکر است، اما مغز چگونه می اندیشد؟

به گزارش خبرنگار حوزه کلینیک گروه علمی پزشکی وبلاگ سیما به نقل از theconversation، صدای خروشان هوا را پر می نماید و یک شی کوچک در آسمان به صورت زیپ می رود. مردم در میان جمعیت به بالا نگاه می نمایند و سه صدا فریاد می زنند: ببین! بالا در آسمان! پرنده است! ، هواپیما است! ، سوپرمن است!.

این همان جسم، همان آسمان است. حتی همان غرش است. پس چرا سه نفر که شاهد یک رویداد هستند به نتایج متفاوتی می رسند؟

پاسخ این سوال در چگونگی تفکر مغز ما نهفته است. ما دنیا اطراف خود را بر اساس آنچه از قبل می دانیم تجربه و تفسیر می کنیم، حتی اگر گاهی اوقات آنچه می دانیم دارای اشکال است.

مشکل تفکر

دنیا مکانی گیج نماینده و شلوغ است. مغز ما باید آن را با پردازش جریان بی سرانجام اطلاعات در حالت ایده آل درک کند، زیرا دقیق ترین حالت ممکن است، مغز ما همه چیز را به طور کامل تجزیه و تحلیل می نماید.

تفکر زمان می برد و تصمیمات ما اغلب باید سریع باشد. شما باید بلافاصله بدانید که چگونه از جاده ای به سرعت عبور کنید هنگامی که صدای نزدیک شدن خودرو را می شنوید.

تفکر بعلاوه از انرژی یا قدرت مغز استفاده می نماید و مغز ما فقط منبع محدودی دارد. تجزیه و تحلیل همه چیز ذخایر انرژی ما را به سرعت تخلیه می نماید.

این محدودیت ها نشان دهنده یک مشکل تفکر است: مغز ما به سادگی منابع کافی برای درک دنیا بدون در نظر گرفتن بعضی میانبر های فکری ندارد.

مغز های تنبل و هوشمند ما

مغز ما با تکیه بر افکاری که قبلا در فکر ما ذخیره شده است، به نام طرحواره ها، میانبر هایی برای غلبه بر مشکل تفکر پیدا می نماید. طرحواره ها پردازش را برای مغز انجام می دهند.

استفاده از طرحواره ها کارآمدتر از تجزیه و تحلیل جنبه های هر لحظه است. آن ها به مغز ما این امکان را می دهند تا اطلاعات بیشتری را با کوشش کمتر پردازش نموده و در قدرت مغز برای سایر تفکرات مهم و حل مسائل صرفه جویی کند.

مغز ما به اسم کتابخانه

طرحواره ها بلوک های سازنده دانش ما در خصوص دنیا هستند. مغز ما برای درک انواع مختلف شرایط به انواع طرحواره ها متکی است. طرحواره ها مانند کتاب هایی در فکر شما هستند که به شما می گویند اجسام مختلف چیست و چه کار می نمایند. به اسم مثال طرح پرنده ممکن است بگوید که پرندگان کوچک، بال دارند و می توانند پرواز نمایند. همه اشیایی که می شناسید با هم، مجموعه ای از کتاب ها را تشکیل می دهند که قفسه های یک کتابخانه را در فکر شما پر می نماید.

مغز ما به آنچه این کتاب ها یا طرحواره ها به ما می گویند، وقتی سعی می کنیم اشیاء محیط خود را بفهمیم، اعتماد می نماید. انجام این کار بسیار سریع تر و آسانتر از تجزیه و تحلیل ویژگی های آنهاست و نتیجه گیری معمولا اما نه همواره یکسان است.

آیا من چیز ها را متفاوت از شما می بینم؟

این که آیا قضاوت های ما دقیق است بستگی به طرح ها یا کتاب های موجود در کتابخانه های فکری ما دارد. هنگامی که مغز ما سعی می نماید اشیاء ناآشنا را درک کند، باید برای طرح یک شیء متفاوت، اما مشابه به طرحواره ای تکیه کند، زیرا طرح صحیح در دسترس نیست. اگر شی و طرح انتخاب شده از نزدیک با هم مطابقت داشته باشند، مغز ما بدون زحمت، اما به طور نادرست فرض می نماید که این دو شی یکسان هستند.

شخصی که هرگز خفاش ندیده است ممکن است تصور کند که خفاش پرنده است، زیرا ویژگی های خفاش و طرح آن ها برای پرنده مشابه است: هر دو حیوانات کوچکی با بال هستند و می توانند پرواز نمایند. مغز ما نادرستی های گاه به گاه را می پذیرد.

برای دو نفری که فکر می کردند سوپرمن پرنده یا هواپیماست، هیچکدام سوپرمن را قبلا ندیده بودند، بنابراین هیچ یک از طرح های سوپرمن در دسترس نبود که بتوان بر آن تکیه کرد. مغز آن ها بدون زحمت طرح هایی را برای پرنده و هواپیما انتخاب کردند، زیرا این طرحواره ها نزدیک ترین تطابق به جسم در آسمان بودند.

مغز آن ها بر اساس دانش ناقص مفروضات سریعی انجام داد. مغز انسان فکر می کرد یک چیز را دید، اما به خاطر تفکر سریع و کارآمد، اشتباه کرد. این تصور وجود ندارد که سوپرمن پرنده یا هواپیما است، هر چند که چنین نیست. تنها یک برخورد با سوپرمن طول می کشد تا طرح جدیدی ایجاد کند و تفکر شما را برای همواره تغییر دهد.

بیشتر بخوانید